کورش پادشاهی بود بزرگوار ، بخشنده وآسان گیر، همچون دیگر پادشاهان به جمع مال ومنال حریص نبود. دربخشش زیاد روی می کرد. داد ستمدیدگان را می داد.درفنون جنگ بسیار ماهر بود. ایالت کوچک پارس را یک مملکت وسیع نمود. مهربان بود و با مردم رفتار پدرانه داشت ، بخشنده ، خوش خلق، مودب وازحال مردم آگاه بود . "هرودوت " کورش پادشاهی هوشیار ومهربان بود وبا نبوغ پادشاهی، خوبیهای دانشمندان را داشت. خوی او دادگستری واحقاق حق ستم دیدگان بود. ترس خود را درتمام جهان پراکند، به طوری که ...
همه را مات و مبهوت ساخت . حتا یک نفر جرأت نداشت که ازحکم او سرپیچی کند. او دل های مردمان را طوری با خود همراه ساخت که همه می خواستند جز اراده او کسی برآنها فرمان نراند." گزنفنون " کورش ازنظر کفایت ، خرم وسایر صفات نیکو سرآمد معاصران بود. او نه تنها دربرابر دشمن شجاعت فوق العاده ای ازخود نشان می داد، بلکه با پیروان خود مهربان وجوانمرد بود، به همین دلیل پارسی ها او را پدر می خواندند. "دیود ورس سیسیلی" کورش یک فانی سعادتمند بود، به پیروان وتبعه خود آرامش بخشید، خدایان او را دوست می داشتند زیرا دارای عقلی بود سرشار." آشیل شاعر" این پادشاه بزرگ برعکس پادشاهان ظالم بابل وآشور، بسیار عادل ومهربان بود زیرا اخلاق وروح ایرانی، اساسش برتعلیمات زرتشت بود. به همین سبب پادشاهان هخامنشی که خود را مظهر صفات خشترا می شمردند، همه نیرو وفرمانروایی خود را ازجانب خداوند دانسته وآن را برای خیرو شرو آسایش جامعه انسانی صرف می کردند. "هانری بر" ما هم می توانیم افتخار کنیم به اینکه کورش اولین شخص بزرگ آریایی ، که احوال او درتاریخ به خوبی معلوم می باشد، دارای چنان صفات نیکو و برجسته ای بوده است . هیچ گاه قبل ازکورش چنین دولت بزرگی به وجود نیامده بود. شخصیتی را که چنین دولت بزرگی تاسیس کرد ما فقط ازسایه ای که درتاریخ انداخته است می توانیم بسنجیم، زیرا ازجزییات کارهای او اطلاع نداریم. معلوم است که این شخص نمی خواسته که فقط ممالکی را تسخیر کند، بلکه درفکرآن بوده است که آنها را اداره نماید. اووبزرگترین جانشینانش عقیده داشتند که اداره کردن چنین مملکتی، وظیفه ای است که ازطرف خداوند به آنها واگذار شده است . "اسکار یگر" شک نیست که شخصیت کورش، شخصیتی نادر وبی نظیر ودرعصر خود غیرعادی بود. کورش دردل ملل معاصر خود، چنان اثری به جای گذاشت که عقل را مات می کند. وقتی که رفتار او را درمقابل رفتار پادشاهان کشورهای آشور وبابل قرار می دهیم می بینیم که درخشندگی وبرجستگی خاص رفتار کورش دربین سایرین کاملأ آشکار است. "گرندی" درعرصه تاریخ مشرق باستان، پادشاهی مشهورترازکورش کبیر وجود ندارد. شهرت وی نخست به جهت بزرگواری حقیقی اوست که شاهی جهانگیر وجهاندار بود ودرمرتبه دوم به خاطر همراهی اش با بنی اسراییل است که دررفتار آنان سیاست آزاد فشانه خود را هیچ گاه ازیاد نبرد وبه اسیران یهودی دربابل اجازه داد تا به میهن خود بازگردند. "ج . ه . ایلیف" همه اتفاق نظر دارند که کورش ازجنس دیگران نه ، بلکه وجودی نادر وبی همتا بود. چنان که گویی برای زمان آینده بود ، آمده بود. "مولانا اوالکلام آزاد" اینها همگی گوشه ای است ازشرح حال تاریخ نگاران مختلف ازقدیم وجدید ازکورش کبیر. بزرگواری این مرد پارسی زمانی آشکارتر می شود که درصفحات تاریخ، ارزش وفخر پادشاهان قبل و بعدازاو را در نابودی وخون سریزی ببینیم. ارزش ومرتبه کورش ازجهان گیری های او نیست . زیرا قبل ازاو هم مصر، بابل وآشور پادشاهان بزرگ وجهان گیران نامی داشته است. بزرگواری وارزش کورش ازشیوه رفتاری است که درمشرق قدیم برای اولین بار پدید آورد. سنا خریب، پادشاه آشور که جلگه پر ثروت شوش را عرصه تاخت وتاز خود قرار داده است می گوید: "سی و چهار دژ وشهرهای بی شماری را که تابع آنها بودند محاصره کردم وبه یورش رفتم وسکنه آنها را به اسیری بردم وآنها را خراب ومبدل به تل خاکستری ساختم ودود آتش آنها را مانند دود قربانی بزرگ به پهنه وسیع آسمان بلند کردم". آشوربانی پال، پادشاه ستمگر دیگری ازهمین سلسله، ویران کردن عیلام را چنین شرح می دهد: " من ازشهرهای عیلام آن اندازه ویران کردم که برای گذشتن ازآنها یک ماه وبیست وپنج روز وقت لازم است.همه جا برای بایر کردن زمین نمک وخار افشاندم ، همه را با خود به اسیری آوردم . درظرف مدت یک ماه تمام عیلام را به تصرف درآوردم. بانگ آدمیزاد واثر پای گله ها وچهارپایان ونغمه شادی را ازمزارع برانداختم وهمه جا را چراگاه خران وآهوان و جانوران وحشی گوناگون ساختم." این ویژگی درتمام دنیای مشرق زمین وجود داشت .حتا یهوه خدای اسراییل نیز ، خون ریزی و کشتار دسته جمعی را دوست می داشت. وقتی که شا ثول پادشاه اسراییل به فرمان خداوند برضد عمالقه برخاست، یهوه بدو چنین فرمان داد: " پس الان برو و عمالیق را شکست داده ، جمیع ممالک آنها را با الکل نابود سازو برایشان ، بلکه مرد وزن و طفل شیرخوار وگاو وگوسفند وشتر والاغ را بکش." درمقایسه با چنین پادشاهانی به حق که کورش شایسته لقب " شبان خدا" می باشد. وبی سبب نبوده که مردم بیش ازهرکشور گشای دیگری او را دوست می داشتند. بیشتر پادشاهان شرق باستان برای جلوگیری از شورش واستوار ساختن پایه های نظم وامنیت وسلطنت درمیان مللی که نوع فرمانروایی آنها را به گردن داشته اند به کشتن وشکنجه روی می آوردند. آشوربانی پال ، افتخار میکند که 3000 نفراسیر را سوزانده ، ودست وپای روسای قبایل و کارمندان دولتی را بریده ویا زبان بدخواه دشمنان را برون کشیده واعضای بریده آنها را به خورد سگان وگرگان داده وبا این کار مایه شادی خدایان بزرگ را فراهم ساخته است ویا بناهایی که برافراشته است ازجسد آدمیانی است که سرودست شان رابریده است. اما افتخار کورش دراین بود که : " بی جنگ وجدال وارد بابل شدم لشکربزرگ من به آرامی وارد بابل شد من ازخرابی خانه های آنها جلوگیری کردم من نگذاشتم اهالی ازهستی بیفتند." یکی ازبزرگترین ارکان سیاست وحکومت وی آن بود که برای ملل واقوام مختلف به آزادی عقیده و عبادت معتقد بود. واین خود می رساند که درآن هنگام مردی درمشرق زمین حکومت می کرد که به رموز فرمانروایی بیش از سیا ستمداران بزرگ قرن بیستم آگاه بود و می دانست اصل اول حکومت کردن برمردم، احترام به عقاید قلبی، دینی واجتماعی آنهاست. او هرگز شهرها را غارت نمی کرد ومعابد را ویران نمی ساخت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام می نگریست وبرای نگهداری پرستش گاه ها ومعابد به رعایای خود یاری می دهد. خداوند درتورات ازاو بعنوان ناجی نام می برد فرستاده ای که راستی رابرای مردم به ارمغان می آورد. واسیران یهود را آزاد می سازد. فرستاده ای که شبان خداست وحسرت خداوند را برخواهد آورد. کورش آنچه را که از ملل مغلوب ربوده اند پس میدهد وازجمله موافق تورات 5400 ظرف طلا و نقره به بنی اسراییل رد می کند. دررفتار کورش پادشاهان وشاهزادگان شکست خورده کشته نمی شوند واین خود دلیلی است که پادشاهان شکست خورده دوست ویار او می گردند مثل کرزوس پادشاه لیدیه ، وتیگران . سیاست وسرداری او درجنگ فوق العاده است ودلالت می کند براینکه نظم وترتیب واطاعت نظامی درقشون کورش استوار بود. او اراده ای داشت قوی و عزمی راسخ. خرمش کمتر از عزمش نبود چه به عقل بیشتر متوسل می شد تا به شمشیر
منبع : سایت یتااهو
|