• وبلاگ : .:: سپنتا ::.:: Sepanta ::.
  • يادداشت : .:: دسته گل ::.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اول كه مطلبت رو خوندم با خودم گفتم

    من بودم اين كارو ميكردم؟

    بعد تازه اومدم گفتم عجب پيرمردي از طرف زنش تصميم گرفته؟

    بعد يه نگاه به فكرام كردم ديدم واي واي عجب ذهن قضاوت كني دارم ها.

    اول كه يادم رفته بود اگه دونفر عاشق هم باشن به تصميم همديگه نه تنها احترام ميزارن بلكه اصلا هر دو مشتركان به يه تصميم ميزسن چون اونا هم سرن با هم

    اخر داستان رو كه خوندم ديگه بيشتر از قضاوتم خجالت كشيدم

    اميدوارم منو بابت قضاوتم ببخشي و اين شكلي نشده باشي

    سلام

    وبلاگتون خيلي قشنگه و متفاوت از وبلگهاي كه تا حالا خوندم

    من هم با يه شعر جدي آپم

    منتظرم.